اهمیت اخلاق و مسئولیت های اجتماعی مدیران (قسمت پنجم)
نوامبر 2, 2016وكالت آزاد (بخش اول)
نوامبر 12, 2016اهمیت اخلاق و مسئولیت های اجتماعی مدیران (بخش ششم)
در نگاه این اقتصاددانان، يك شركت نه ظرفيت اتخاذ تصميمات مرتبط با موارد اجتماعي را دارد و نه مهارت و تخصص كافي براي سرو كار داشتن با آنها را داراست (فريدمن 1970،Jenning 2003). نقطه نهايي (اوج) نتيجه ديدگاه كلاسیک بر مسئوليت اجتماعي شركت ها است كه مسئوليت اجتماعي شركت ها يك سوسياليزم است در لباس مبدل، يا صرفاً يك شوخي عمومي است وبه عنوان يك موسسه و يا تئوري وجود خارجي ندارد. (Jeoffry oyster,2004)
سایت وکیل خانواده، همراه شما در دعاوی خانواده
علاوه بر این فريدمن توضيح مي دهد كه بسياري از ايده هاي يك مدير اجرايي شركت كه به عنوان نماينده صاحبان شركت عمل مي كند، در ارتباط با مسئوليت اجتماعي نشان مي دهد كه مدير به طور غير اخلاقي عمل مي كند و با بسط بيشتر مي توان گفت به طور غير مسئولانه عمل مي كند. او در حقيقت پول سهامداران را به روشي كه خود مناسب مي بيند خرج مي كند در حالي كه ممكن است این كار متفاوت و حتي مخالف اهداف اوليه صاحبان شركت از كسب پول از طريق تجارت باشد. در این حالت مدير از يك طرف در حال تحميل ماليات ها است و از طرف ديگر در حال تصميم گيري است كه افزايش ماليات چگونه بايد صرف شود و از طرف ديگر او در همان حال قانون گذار، مدير اجرايي و يا قاضي است، او تصميم مي گيرد كه از چه كسي بايد ماليات گرفته و چگونه مصرف شود. (Jenning , 2002)
براي فريدمن تجارت (شركت) و جامعه جدا از هم هستند و جهت مسئوليت پذيري اجتماعي شركت ها، در سطح سهامداران متوقف مي شود ‹‹فقط يك مسئوليت اجتماعي براي شركت ها وجود دارد : استفاده از منابع خود و افزايش فعاليت هاو منافع طبق قواعد بازي يعني رقابت آزاد بدون حيله و كلاهبرداري و تقلب››. ( Jennings 2002 )
در صورت نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل طلاق در زمینه تقسیط مهریه با این سایت در ازتباط باشید .
هم اكنون این گفته مشهور فريدمن پايه ديدگاه كلاسيك درباره مسئوليت پذيري اجتماعي شركت هاست.
دراكر (Drucker, 1973) بار مسئوليت پذيري را نه فقط متوجه شركت ها و نه حتي تك به تك مديران مي داند همچون فريدمن بلكه آن را متوجه گروه رهبري مشاغل مي داند.
او در تكميل گفته هاي فريدمن درباره قواعد بازي معتقد است كه روشي باید مهيا شود كه با آن افراد حرفه اي يامديران مشاغل آنگونه عمل كنند. او مي گويد : ‹‹اولين مسئوليت يك فرد حرفه اي در 2500 سال پيش در سوگندنامه بقراط آمده است: هرگز دانسته، زيان وارد مكن. (Jenning 2002)
بنابراين يك مديرشركت درحالي در برابر اجتماع مسئوليت پذير است كه بطریقی عمل نمايد كه به ديگران زياني وارد نشود.
درفهم ديدگاه كلاسيك ارتباط شركت ها با جامعه و نتايج آن كه مربوط به مناسب بودن مسئوليت پذيري اجتماعي شركت هاست، تأكيد اصلي بايد بر اهميت سهامداران باشد. فريدمن مي گويد تنها مسئوليت شركت ها، فقط افزايش ارزش سهامداران مي باشد. دراكر (1973) هم روش انجام و اجراي قواعد بازي را طبق فلسفه سوگند نامه بقراط( هرگز دانسته زياد وارد مكن)، مي داند.
لانتوس (2001) هم این ديدگاه ها را براي قرن جديد این طور بيان مي كند كه: اگر يك شركت بخواهد در فعاليت هاي توأم با مسئوليت پذيري اجتماعي داخل شود بايد تا وقتي اينگونه عمل كند كه ارزش سهام سهامداران تقويت شود و زياد گردد. براي معتقدان به ديدگاه كلاسيك جامعه، ميدان عمل شركت ها و مشاغل است اما نبايد در صحنه تصميم گيري مديران سنگيني كند اين ديدگاه توسط ديدگاه نئوكلاسيك مورد مخالفت قرار گرفته است كه مي گويد : شركت ها بايد درخدمت نيازها، تقاضاها وخواسته هاي جامعه باشند. ( 2004 Jeoffry oster )
وکیل دعاوی خانواده در ادامه می گوید :
2- مكتب نئوكلاسيك
ديدگاه نئوكلاسيك ارتباط بين جامعه وشركت ها ومشاغل را براساس همزيستي تعريف مي كند . بسياري از تئوریسين هاي این ديدگاه معتقدند كه تا وقتي كه كاپيتاليزيم (سرمايه داري) بر سيستم كاري حاكم باشد قواعد بازي فريدمن تغييريافته اند.(Jackson and Nelson , 2004)
پيروان نئوكلاسيك معتقدند كه يك قرارداد اجتماعي بين شركت وجامعه وجود دارد واين قرارداد بيش از پول سازي خواستار است وشركت ها را به داشتن انگيزه غيرمنفعت طلبي (قبل ازمنافع) وسرمايه گذاري دراجتماعي كه شركت درآن كارمي كند فرامي خواند.(Moir,2001; Key and popking 1998 ) .مرسر(Merser ,2004 ) به قانون آهنين مسئوليت پذيري اشاره مي كند كه طبق آن قدرت يك نهاد ودراين مورد يك شركت ، بطور مستقيم با ميزان مسئوليت پذيري آن دربرابرآنچه كه شركت به آن پاسخگوست ، متناسب است.( 2004 Jeoffry oster )
ويلسون(willson , 2000 )، نياز روز افزون به مسئوليت پذيري را به عنوان محصول جانبي فرصت هاي روز افزون دريك بازار آزاد جهاني توصيف مي كند. پيروان نئوكلاسيك معتقدند كه ارتباط يك شركت ياتجارت باجامعه به مقدار كمتري درباره منفعت رساني به جامعه ولي به مقداربيشتري درباره افزايش حس نيكوكاري اجتماعي است. شركت ها به عنوان موسسات اجتماعي بايد به اندازه اي كه از مردم انتظار مي رود وحتي بيشتر ازمردم، درحال سرمايه گذاري در جامعه باشند چراكه امكانات و منابع و دارايي و ماندگاري شان بيشتر است .(Zairi and Peters , 2002) این ديدگاه كاملاً مخالف ديدگاه كلاسيك است كه ديدگاه قديمي سرمايه داري را دارا است مبني بر اينكه شركت ها فقط در برابر سهامداران و صاحبان خود مسئول هستند. 2004 Jeoffry oster) )